سینمای 2014: انتخاب بهترینها
1- مهاجر (جیمز گری)
یک رابطهی پیچیدهی دردناک، بهرهکشیِ عاشقانه،
حسِ گناهِ و رستگاری، بله درونیترین و تاریکترین حسها که در زیباترین قابها
رنگآمیزی شدهاند و فیلمی ساختهاند یادآور آن «سادگیِ اصیل و شکوهِ آرام»
اینجا دربارهاش نوشتهام.
2- کن کن کوچولو (برونو دومن)
از یک سو سربازر و
دستیارش کارپنتیه در یک روستای کوچک دورِ خودشان میگردند، از سویی دیگر کنکن
کوچولو و دار و دستهاش شیطنت میکنند و در این میان قتل پشت قتل اتفاق میافتد و پای
گاو و گوسفند و خوک به میان میآید. همه چیز عجیبتر از عجیب است، خندهدار است، ترسناک
است، زشت و زیباست. باز پای انسانیت پای شیطان در میان است. بله برونو دومون در
اوج است.
3- ویولا (ماتیاس پینیرو)
کوچک و پرجزییات، خلاق و رها، بیادعا. فیلمِ چهرهها و ژستهای
زنانه در نمایشِ زندگی و بازخوانیِ نمایش
4- گوش بده فیلیپ (الکس راسپری)
باز هم کوچک اما
بلندپرواز، آماده برای خطر کردن و از مرزها گذشتن، پرترهی جذابِ یک نویسنده در
جوانی با نیمنگاهی به یک نویسندهی پیر. فیلمی قدرتمند و بازیگوش در نفوذ به ذهن
و روحِ کاراکترهایش. یادآور جان کاساوتیس
به زودی دربارهاش مینویسم.
5- خواب زمستانی (نوری بیلگه جیلان)
سنگین، گویی وزنههایی
سنگی فیلم را به پایین میکشند، خفهاش میکنند و در این میان همه در انتظار روزنههایی
هستند برای نفس کشیدن، برای امید داشتن. گفتگوها و کشمکشهای دو نفره که با
ریزترین حرکات و ژستهای بازیگران جان گرفته به روحِ ترسها، نفرتها، خودبزرگبینیها
و ضعفها دست مییابند. دو سکانسِ درخشان از بازیِ قدرت میان زن و شوهر یادآور صحنههایی از یک زندگی زناشویی برگمان است.
به زودی دربارهاش مینویسم.
6- هتل بزرگ بوداپست (وس اندرسون)
مجموعهای تو در
تو از دنیاهای وس اندرسونی: نوستالژیک (اروپای قدیم، کودکی، عشقِ نوجوانی)،
پرجزییات (در دیالوگ، در میزانسن، در روایت،
در جای جای هر نما)، پر از ارجاع (که اینبار به طور خاص به فیلمها و فضاها/کلیشههای
سینمایی بازمیگردد که هوشمندانه کنار هم نشستهاند)، آنارشیست، بازیگوش و فانتزی،
ظاهراً خوش آب و رنگ اما در درون تلخ و بدبین ...
7- دو روز، یک شب (ژانپیر و لوک داردن)
دربارهی
افسردگی و ترس هم هست، دربارهی تردید و ناتوانی، فلجِ روحی. فیلم بدونِ ساختنِ پیشزمینه و
روابطِ علت و معلولی، بدونِ گستراندن هیچ شاخ و برگی، انسانی را نمایش میدهد در مرزِ
ویرانیِ روانی. ساندرا اولین قهرمانِ مردد داردنهاست.
به زودی دربارهاش مینویسم.
8- زیر پوست (جاناتان گلیزر)
فرای تفسیر معنای
فیلم که هیجانانگیز است و سخت در تار و پود فیلم نشسته، تصویرها، حس و حال و رمز و
رازش مدتها در یاد میماند.
9- ونوس با پالتوپوست (رومن پولانسکی)
پولانسکی در برابرِ
رومن پوانسکی، امانوئل سینیه در برابرِ متیو آلمادریک، زن در برابرِ مرد، خود در
برابرِ او، برده در برابرِ ارباب و ارباب در برابرِ برده. یک بازیِ قدرتِ پیچیده در
فضایی بسته، نمود یافته در میزانسن، دیالوگ و «نقشبازی» کردن
10- گرگ والاستریت (مارتین اسکورسیزی) و
زغال سیاه، یخ نازک (دیائو لیینان)
تماشای وداع با زبان گدار تجربهی شگفتانگیزی بود اما این تجربه برای من جایی جدای این لیست مینشیند.
تماشای وداع با زبان گدار تجربهی شگفتانگیزی بود اما این تجربه برای من جایی جدای این لیست مینشیند.
با اینکه امکان تماشای اینفیلمها وجود دارد اما ماندهاند
برای سال بعد: حالا چی؟ به یادم بیار (ژواکیم پینتو) و توریست (روبرت استلوند)
نظرات