سیرانِوادا
فيلمهاي زيادي پيرامون گردهماييهاي خانوادگي شكل گرفتهاند
(«اوقات تابستاني»، «جشن»، «كريشا»، «هفت روز يا شيوا»، «همواره راهي» و ...) براي
نمايش صميمتها، نزديكيها، روياروييها، رازها و دروغها، نقابها و نقابزداييها
... و گاهي هم راهي گشودهاند به جهان بيرون، به ايدهها و دغدغههاي كلانتر. اما
بر خلاف آنها «سيرانِوادا» سخت سياسيست، آشكارا و بدون استفاده از استعارهها و
ارجاعات مرسوم. پويو ما را در خانهاي تنگ و كوچك محبوس ميكند، همراهمان ميكند
با دوربيني نظارهگر اما كنشگر و فعال كه به قول فيلمساز استراق سمع ميكند، و همزمان
بدون پردهپوشي مسائل سياسي را به بحث ميگذارد، و همين رويكردْ «سيرانِوادا» را
در جايگاهي تازه مينشاند. اين فيلم سياسيست نه فقط چون بسياري از مكالمات
پيرامون اخبار سياسي روز شكل ميگيرند، بلكه چون آشكارا مشكلات و دغدغههاي امروز
روماني را به بحث و تماشا ميگذارد (مذهب، خرافات، بيقانوني، هرج و مرج و
مردسالاري كه در فيلمهاي مونجيو به گونهاي ديگر با آنها مواجه ميشويم) و
ساختارهاي قدرت را زير سوال ميبرد. همزمان واقعيت اين دورهميِ كوچكِ خانوادگي به
طرزي شگفتانگيز حفظ ميشود (احتمالاً هر تماشاگري با هر مليتي موقعيتي آشنا
بيابد)، رئاليسمي مثالزدني، همهي كنشها و روياروييها خودانگيخته و اُرگانيك
هستند، شخصيتها همراه با خصوصيات و ژستهايشان با ظرافت و پر جزييات جان گرفتهاند،
گويي در اين جهان نه بازي كه زندگي ميكنند، نه به وجود دوربين آگاهند و نه به
بازيگري خود! و در اين جهانِ خُردِ تودرتوي خانوادگي، شخصيتها بيادعا و بدون
تصنّع از يازده سپتامبر و سياستهاي آمريكا و روسيه ميگويند و اَبايي ندارند كه
مجادلهاي دربارهي مزايا و معايب كمونيسم و دوران چائوشسكو برگزار كنند. فيلم در
ميانه با ورود توني (شوهر خاله) روي يكي از مهمترين مسائل روماني متمركز ميشود:
مردسالاري (پدرسالاري) كه مونجيو هم در هر سه فيلمش به آن پرداخته است (مشكلي كه
در سطحي كلانتر به ديكتاتوري دولت هم اشاره ميكند). دورهميِ «سيرانوادا» در واقع
به خاطر مرگ پدر، اميل، شكل گرفته و سرتاسر اين مراسمِ كُميك براي عافيتطلبي و
رستگاري او برگزار شده. چندين بار در حساسترينِ درگيريِ خانوادگيِ فيلم ميشنويم
كه اگر اميل بود چنين اتفاقي نميافتاد؛ پس از اين كه خاله اوفليا با شوهر
خيانتكارش جر و بحث سختي ميكند و از حال ميرود (جزييات اين مجادله و نحوهي دادن
اطلاعات، رو شدن دست توني و واكنش هر يك از حضار بيشك درخشانست)، لاري (پسر بزرگ
خانواده) براي مدتي كوتاه آپارتمان را ترك ميكند تا به ياري همسرش بشتابد. زن به
اشتباه ماشينش را در پاركينگ يكي از همسايهها پارك كرده كه منجر به درگيري شده. مدت
كوتاهي شاهد بگومگوي آنها هستيم اما وقتي يكي از مردان حاضر در صحنه (در حضور
همسرش) با ركيكترين فحشهاي جنسي و ناموسي به زن حمله ميكند، يكي از برآشوبندهترين
و ويرانكنندهترين صحنهها را ميسازد. لاريِ آرامِ صلحطلب به رويش نميآورد و
سعي ميكند به اين وضعيت خاتمه دهد، زن كه بيپروا، مدعي و جسورست اول كم نميآورد
اما بعد صورتش را از شرم ميان دستانش ميگيرد و خاموش ميشود. قطع د به صحنهاي از
لاري و همسرش در ماشين، وقتي مرد خاطرهاي از پدرش تعريف ميكند و همزمان ميگريد،
خاطرهاي در آغاز بيربط؛ اما لاري در انتها با مكثي كوتاه ميگويد كه پدرش
دروغگويي حرفهاي بود و بارها به مادرش خيانت كرده بود، و تلويحاً خودش هم به دروغهايش
اعتراف ميكند، چون شرمسارست و براي لحظهاي درهمشكسته، او هم براي پدر، هم براي
مادرش و هم براي تمام زنان و مردان روماني ميگريد.
نظرات
تحليل بسيار درستي بود.