تحلیل صحنه‌ای از «استاد» پل تامس اندرسون


می‌خواهم درباره‌ی صحنه‌ای درخشان از «استاد» («مرشد») پل تامس اندرسون بنویسم که در بسیاری از نقدها هم به آن اشاره شده است. لنکستر داد در یکی از شب‌نشینی‌ها شروع به آواز خواندن می‌کند. دوربین در زاویه‌ی پایین قرار گرفته و ابتدا ثابت است، بعد با راه رفتن سریع داد شروع به حرکت می‌کند، اما گاهی از پشت آدم‌ها رد می‌شود. کمی بعد در زاویه‌ای می‌ایستد تا اتاق روبه‌رویی در وسط قاب قرار بگیرد، در حالی که پگی، همسر داد، در گوشه‌ی قابِ درونی کنارِ در نشسته است. دوربین ثابت می‌شود تا لنکستر داد برای همسرش آواز بخواند و کمی خودشیرینی کند. در نمایی معکوس فِرِدی را می‌بینیم که در حالت خواب و بیداری به سر می‌برد، گویی در این جمع شلوغ نیست و در جایی دیگر به سر می‌برد. دوباره به مراسم آوازخوانی بر می‌گردیم، دوربین صحنه را از فاصله‌ی نزدیک‌تری ثبت می‌کند و زن‌ها همه برهنه‌اند، قاب در قاب آغازین دیگر وجود ندارد. دوربین دوباره شروع به حرکت می‌کند و اندرسون حواسش هست که باز هم دوربین را از پشت حاضران بگذراند. آیا ما این صحنه را مطابق قانون نما-نمای معکوس از نقطه‌ی دید فِرِدی می‌بینیم؟ اما فِرِدی در جایی ثابت نشسته است، پس چرا دوربین حرکت می‌کند؟ احتمالاً بتوانیم تصور کنیم که دوربین با حرکت چشم فِرِدی می‌چرخد، در واقع فِرِدی همراه با دوربینْ لنکستر داد را دنبال می‌کند و چون در جایی نشسته گاهی حاضران جلوی دید او را می‌گیرند (هر چند این ایده در بعضی جاها درست کار نمی‌کند، مثلاً هنگامی که داد شروع به خواندن می‌کند). بعد داد سراغ دخترش می‌رود و برای او هم با ژست و کنایه آواز می‌خواند. دوباره برمی‌گردد و حالا رو به دوربین و رو به ما (و در واقع رو به فِرِدی) شکلک در می‌آورد. اما اینجا در پس‌زمینه اتفاق دیگری هم می‌افتد، چهره‌ی پگی ناگهان جدی می‌شود، و کمی نگران به رو به رو نگاه می‌کند، گویی تازه دوزاری‌اش افتاده است. حاضران کف زنان به سوی اتاق دیگر می‌روند و پگی را که همچنان به جلو نگاه می‌کند، از دید پنهان می‌کنند. در این دو دقیقه چه اتفاقی افتاده است؟

در چندین نوشته روی برهنگی زنان بحث شده است، فِرِدی در وهم و خیال می‌تواند زنان را برهنه ببیند، اما شاید هم زنان واقعاً برهنه شده باشند! به نظر من با توجه به نماهای معکوس از چهره‌ی فِرِدی این تصویری ذهنی‌ست، اما فيلم «استاد» هیچگاه به طور کامل در ذهن فِرِدی نمی‌گذرد، و در ادامه با توجه به همین صحنه دلیلش را توضیح می‌دهم. با این که تقریباً‌ فرض می‌کنیم که با زاویه‌ی دید فِرِدی این اتفاقات را نظاره می‌کنیم، اما وقتی پگی در پایان به روبه‌رو زل می‌زند، قطعاً این قاب نقطه‌ی دید فِرِدی نیست، یا بهتر بگویم او نگاه پگی را ندیده است، فِرِدی احتمالاً‌ گیج و مبهوت شیفته‌ی مسخره‌بازی لنکستر داد شده است (هر چند ما واکنش او را نمی‌بینیم، چون اهمیت چندانی هم ندارد). نگاهِ پگی ما تماشاگران را هدف گرفته است. چون بلافاصله بعد از این صحنه، شوهرش را هم ارضاء، هم تحقیر و در واقع تهدید می‌کند. این نگاه نافذ به ما می‌گوید که پگی نگران رابطه‌ی صمیمانه و به قولی همواروتیکی‌ست که میان داد و فِرِدی شکل گرفته است.

اما هدف از این صحنه با چنین اجرایی چیست؟ بله اشاره‌ای‌ست به این که زنان دور لنکستر داد را گرفته‌اند، و احتمالاً داد، همانطور که به نظر می‌رسد، شیطنت‌هایی هم می‌کند. پگی در صحنه‌ی‌ِ بعد به این موضوع اشاره می‌کند و می‌گوید برایش اهمیتی ندارد تا وقتی که مساله‌ساز نباشد. فِرِدی هم زنان را اینگونه می‌بیند چون با توجه به پس‌زمینه، کودکی و نوجوانی‌اش با زنان مشکل دارد؛ چه وقتی که کنار پیکره‌ی شنی دراز می‌کشد و چه وقتی که به عشق کودکانه‌اش به دختر موقرمز اعتراف می‌کند. اما همزمان اینجا به طرزی پنهان و پيچيده می‌بینیم که مساله‌ِ‌ی اصلی فیلم (همانطور که بارها اشاره شده) نه رابطه‌ی زن و مرد كه ضعف و شکنندگی مردانه است. از سویی دیگر این شب‌نشینی مقدمه‌سازی می‌كند تا در صحنه‌ی بعد بفهمیم قدرت اصلی پشت این امپراطوری، همسر لنکستر داد و یک زن است.




نظرات

پست‌های پرطرفدار